English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9418 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
special jury U هیئت منصفه مخصوص
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
panel U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
panels U نقاشی بروی تخته نقوش حاشیه دارکتاب اعضای هیئت منصفه فهرست هیئت یاعدهای که برای انجام خدمتی اماده اند
trial jury U هیئت منصفه
juries U هیئت منصفه
jury U هیئت منصفه
petty jury U هیئت منصفه
juror U عضو هیئت منصفه
grand juries U هیئت منصفه عالی
assize U هیئت قضات یا منصفه
grand jury U هیئت منصفه عالی
jurors U عضو هیئت منصفه
petit jury U هیئت منصفه دوازده نفری
verdict U رای هیئت منصفه فتوی
verdicts U رای هیئت منصفه فتوی
embracery U جرم اعمال نفوذ در هیئت منصفه یا دادگاه
true bill U اعلام جرمی که هیئت منصفه در فهر ان صحه گذارند
summing up U خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
summings up U خلاصهای که قاضی محکمه پس از ختم دادرسی و پیش از شروع شور هیات منصفه از جریان دادرسی و ادله ابرازی برای هیات منصفه بیان میکند
presidium U هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
boarded U هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boardrooms U اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
board U هیئت عامله یاامنا هیئت مدیره
boardroom U اتاق هیئت رئیسه یا هیئت امنا
judicature U هیئت دادرسان هیئت قضاوت
petty jury U هیئت داوری هیئت قضات
panelist U عضو هیئت مشاوره و مباحثه یا عضو هیئت رادیو تلویزیون
defferential assets U هیئت رسیدگی باختلافات هیئت رسیدگی به حسابها
lutes U گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lute U گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
write U وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
writes U وسیله مخصوص که به کامپیوتر امکان خواندن حروف دستنویس روی یک صفحه مخصوص میدهد
fog oil U روغن مخصوص یا سوخت مخصوص دستگاههای تولیددود مصنوعی
typefaces U مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
typeface U مجموعه حروف در یک طرح مخصوص و وزن مخصوص
graphics U کارت مخصوص درون کامپیوتر که از یک پردازنده مخصوص برای افزایش سرعت رسم خط ها و تصاویر روی صفحه استفاده میکند
jury U هیات منصفه
juries U هیات منصفه
jury man U عضو هیات منصفه
jurors U عضو هیات منصفه
forewoman U سخنگوی هیات منصفه
foreman U سخنگوی هیات منصفه
grand juries U هیات منصفه عالی
foremen U سخنگوی هیات منصفه
member of the jury U عضو هیات منصفه
verdicts U رای هیات منصفه
verdicts U تصمیم هیات منصفه
verdict U رای هیات منصفه
verdict U تصمیم هیات منصفه
grand jury U هیات منصفه عالی
juror U عضو هیات منصفه
forelady U زن سخنگو ورئیس درهیئت منصفه
challenging a juror U جرح عضو هیات منصفه
striking a jury U تعیین هیات منصفه با روش حذفی
pyx jury U هئیت منصفه عیارگیران داوران دینارسنج
withdrawing a juror U حذف یکی از دوازده عضوهیات منصفه
registers U که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
register U که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
registering U که برای نگهداری داده وآدرس پردازش شدن به کد ماشین به کارمی رود.2-محل حافظه مخصوص برای مقاصد ذخیره سازی مخصوص
embraceor U متهم به اعمال نفوذ درهیئت منصفه یا دادگاه
struck U هیات منصفه تعیین شده باروش حذفی
principal challenger U رد عضو هیات منصفه با دلیل قابل قبول
delete U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleted U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting U کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
perverse verdict U رای هیات منصفه که بدون توجه به راهنمایی قاضی دادگاه
inquisition U نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
inquisitions U نظری که هیات منصفه در ذیل برگ بازجویی میدهد رسیدگی
panel U صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
attaint U محکومیت قاضی یا عضوهیئت منصفه بعلت دادن رای غلط
panels U صورت اساسی افراد واجدشرایط برای عضویت هیات منصفه
summary conviction U حکم محکومیت صادره ازدادگاه بخش بدون دخالت هیات منصفه
indicting U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
open verdict U رای هیات منصفه حاکی ازوقوع جرم بدون تصریح مجرم
indicted U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
indict U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
to pack a jury U جورکردن و برگزیدن اعضای هئیت منصفه بدانسان که طرافداری از شخص بنماید
indicts U متهم کردن کسی بر مبنای تشخیص هیات منصفه دادگاه جنایی
riders U ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
rider U ماده اصلاحی یا الحاقی درشور سوم لایحه الحاقیه رای هیات منصفه
embedded code U کامپیوتر مخصوص برای کنترل یک ماشین . کامپیوتر مخصوص در یک سیستم بزرگ برای انجام یک تابع خاص
peremptory challenge U رد عضو هیات منصفه به وسیله یکی از اصحاب دعوی بدون ذکر دلیل خاص
corps U هیئت
panel U هیئت
confranternity U هیئت
committee U هیئت
committees U هیئت
attitudes U هیئت
panels U هیئت
attitude U هیئت
astronomy U هیئت
configuration U هیئت
commissioning U هیئت
commissions U هیئت
configurations U هیئت
commission U هیئت
guize U هیئت
boarded U هیئت ژوری
board U هیئت کمیسیون
council ot ministers U هیئت وزراء
boarded U هیئت کمیسیون
commission U هیئت مامورین
bars U هیئت وکلاء
instituting U هیئت شورا
instituted U هیئت شورا
institute U هیئت شورا
top drawer U هیئت حاکمه
commissioning U هیئت مامورین
professoriat U هیئت استادان
bar U هیئت وکلاء
commissions U هیئت مامورین
bureaus U هیئت اداری
bureau U هیئت اداری
diplomatic mission U هیئت سیاسی
deputations U هیئت نمایندگی
physiques U ترکیب هیئت
deputation U هیئت نمایندگی
military body U هیئت نظامی
legislature U هیئت مقننه
physique U ترکیب هیئت
military comission U هیئت نظامی
legislatures U هیئت مقننه
legislative body or assembly U هیئت مققنه
knightage U هیئت شوالیه ها
hue U هیئت منظر
hues U هیئت منظر
political mission U هیئت سیاسی
formats U قالب هیئت
board U هیئت ژوری
committee U هیئت یا کمیته
committees U هیئت یا کمیته
format U قالب هیئت
economic commission U هیئت اقتصادی
astronomy U علم هیئت
constituencies U هیئت موسسان
board of directers U هیئت مدیره
executive U هیئت رئیسه
institutes U هیئت شورا
jury U هیئت داوران
juries U هیئت داوران
constituency U هیئت موسسان
executives U هیئت رئیسه
expedition U هیئت اعزامی
astronomically U مطابق هیئت
configuration U هیئت پذیری
configurations U هیئت پذیری
board of direcotors U هیئت مدیره
board of directors U هیئت مدیره
expeditions U هیئت اعزامی
board of trade U هیئت بازرگانی
directorates U هیئت رئیسه
departments U قسمت هیئت
staff U اعضاء هیئت
faculties U هیئت علمی
astronomy U هیئت استرونومی
faculty U هیئت علمی
commissioner U عضو هیئت
department U قسمت هیئت
staffed U اعضاء هیئت
governing bodies U هیئت حاکمه
staffs U اعضاء هیئت
directorate U هیئت رئیسه
governing body U هیئت حاکمه
commissioners U عضو هیئت
collegium U هیئت یا کمیته
summing up evidence U نطق اختتامیه وکیل در انتهای دادرسی که ضمن ان ادله ومدافعات خود را برای هیات منصفه شرح میدهد
dispersal airfield U فرودگاههای مخصوص تفرقه هوایی فرودگاه مخصوص تفرقه در اماده باش هوایی
military body U هیئت رئیسه نظامی
astronomically U از روی علم هیئت
constellation U هیئت صورت فلکی
missionaries U وابسته به هیئت اعزامی
missionary U وابسته به هیئت اعزامی
military assistance advisory group (maag U هیئت مستشاری نظامی
directors U عضو هیئت مدیره
constellations U هیئت صورت فلکی
director U عضو هیئت مدیره
backbencher U عضو هیئت قانونگذاری
cabinet U هیئت وزرا اطاقک
cabinets U کابینه هیئت دولت
cabinets U هیئت وزرا اطاقک
editorial staff U هیئت مدیره یانویسنده
directorates U هیئت مدیره ستادی
white hall U هیئت حاکمه انگلیس
delegacy U نماینده هیئت نمایندگان
to be masked U تدیل هیئت دادن
masked balls U رقص با هیئت مبدل
panel U هیئت تشک پالان
the f. U اعضای هیئت پزشکی
panels U هیئت تشک پالان
masked ball U رقص با هیئت مبدل
backbenchers U عضو هیئت قانونگذاری
cabinet U کابینه هیئت دولت
company U دسته هیئت بازیگران
directorate U هیئت مدیره ستادی
transmutes U تغییر هیئت دادن
transmuting U تغییر هیئت دادن
transmute U تغییر هیئت دادن
chairman of the board [of directors/managers] U رئیس هیئت مدیره
assembly U هیئت قانون گذاری
transmuted U تغییر هیئت دادن
Recent search history Forum search
4express, overexpression
0اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
0 دستگاه یو پی اس چیست و چه وظیفه ای در سازمان دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com